بهترین وبلاگ عاشقانه کـ ـلـ ـبـ ـه دلـ ـتـ ـنـ ـگـ ـی
| ||
|
زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی میکنند مسافت نمیتونه به محبت فاصله بده
بااینکه کنارم نیستی مهربونیتوحس میکنم. -------------------- آرزوکردم که یک شب آرزویت میشدم بغض میکردی ومن بغض گلویت میشدم. -------------------- زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آنهایی که با لبخندت زندگی میکنند -------------------- -------------------- -------------------- تا تويي درخاطرم،با ديگران بيگانه ام/باخيالت همنشين،با دوریت دیوانه ام. -------------------- زندگی تمامش خطای دید است من تو را می بینم و تو مرا نمی بینی! -------------------- این ستاره ها* * * *
دوست دارن ماهشون باشی،ماهشون میشی یا فقط ماه منی؟ -------------------- -------------------- تقديم به عشق عزيزم كه قلبش اقيانوس محبته: آرزویم برایت این است:درمیان مردمی که می دوندبرای زنده بودن،توآرام قدم برداری برای زندگی کردن... -------------------- باران قشنگ ترین موسیقی طبیعت است،آرامش وزیبایی باران تقدیم تو باد. -------------------- آرزو دارم بهاران مال تو/ شاخه های یاس خندان مال تو/ ساده بودن های باران مال تو/ آن خداوندی که دنیا آفرید، تا ابد همراه و پشتیبان تو. -------------------- بیا آبی باش به رنگ آسمان... -------------------- عشق يعني زندگيم وصله به توست *عشق يعني قلب من دردست توست *عشق يعني عشقه من زيباي من -------------------- گر زمن بپرسن ؛گويم: بهار هم بي تو زيبا نيست؛بهارم تو بودي! در خزانت ميسوزم؛ -------------------- کبوترم لانه من بام توست کجا روم مرغ دلم رام توست پادشه کشور عشقم ولی نگین انگشتریم نام توست دوستت دارم... -------------------- اگر همون قدر که ستاره در آسمون هست ماه بود،باز هم آسمون بدون تو سیاه بود: -------------------- اگر دو جان داشتم یکی را به تو می بخشیدم و دیگری را برایت فدا میکردم . -------------------- طوفان باش و مرا قاصدک خودت کن تا با نفس هایت به هرجا پرواز کنم... -------------------- دردفتردل،يادتوسرمشق من است -------------------- من که از سوز غمت چون شعله ای در یادم . بی وفایم که وفایت برود از یادم... -------------------- به دنبال واژه مباش . . .
کلمات فریبمان می دهند، وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود، فاتحه کلمات را باید خواند . . (نیما یوشیج) -------------------- تو را از خاطر نميبرم،
با هر بهانه اى
شايد اين فراتر از دوست داشتن باشد... -------------------- در آرزوهایت مرا جا کن چون من در زیباترین دعاهایم تو را یاد کردم... ---------------------- بارون نباش که مجبور بشي به شيشه بزني تا نگاهت کنند ابر باش تا براي ديدنت التماس کنند... -------------------- خداوندا....!در گلویم ابر کوچکی است که خیال بارش ندارد...میشود مرا بغل کنی؟ -------------------- عاشقم کن تا بیفتم ، -------------------- ستاره های چشم تو شمردنی نیست بی شماره ، به کسی،به کسی غیر تو ، دل سپردنی نیست ،آخه دل فقط تو رو داره ،تو رو داره ،تو رو داره -------------------- من که از سوز غمت چون شعله ای در بادم/بی وفايم که وفايت برود از يادم -------------------- در اين غزل نشسته ام از سر بگيرمت-
شايد به موج اين غزلم در بگيرمت*
عمري ست مي روي و به گردت نمي رسم-
عمري ست گفته ام به خودم گر بگيرمت...! -------------------- به حباب نگران لب يک رود قسم و به کوتاهى آن لحظه شادى که گذشت غصه هم ميگذرد،آنچنان که فقط خاطره اى خواهد ماند! -------------------- اگر خوبان عالم جمع باشند / یقینا نزد من ، تو بهترینی / اگر از خوبترها حلقه سازند / تو در آن حلقه ، میدانم نگینی. قلب من قطعه ای از مزار تنهایی هاست / غم دنیاست که در گوشه ی قلبم پیداست / وقتی احساس کنم نیمه ای از جان منی / بی تو هر جا بروم باز وجودم تنهاست . تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو ، تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری . غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست . دیگر فرصتی برای پیامک نیست ، دست واژه ها را می گیرم و به دیدنت می آیم ، دلتنگیت در هیچ پیامی نمی گنجد . نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب ! کاش دستی نقشه را از میانه تا کند . -------------------- عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است / بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است / توی قرآن خوانده ام ،یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است . اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و توGetBC(16);
خاکم نکنيد بزاريد اونم برسه***بزاريد اونم ببينم وقتي به حرفم ميرسه عاشق تو مرد... [ سه شنبه 22 فروردين 1391 ] [ 12:49 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
به موقع بگو دوستت دارم. . .
وقتي 15 سالت بود و من بهت گفتم كه دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زير انداختي و لبخند زدي...
برچسبها: دوستتدارم , جملات عاشقانه , [ دو شنبه 21 فروردين 1391 ] [ 14:14 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
با تو نیستم [ 21 فروردين 1391 ] [ 12:17 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
غروبا میون هفته برسر قبر یه عاشق یه جوون میاد میزاره گلای سرخ شقایق بی صدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار اشک میریزه ازدو چشمش مثل بارون وقت دیدار زیر لب با گریه میگه: مهربونم بی وفایی رفتی ونیستی بدونی چه جگرسوزه جدایی آخه من تورومی خواستم اون نجیب خوب وپاک اون صدای مهربون *نه سکوت سرد خاک تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود دیدنت حتی یه لحظه*راه حل مشکلم بود توکه ریشه کردی با من*توی خاک بی قراری توکه گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی توعزیزترینی امایه رفیق نیمه راهی داغ رفتنت عزیزم خط کشیدروبودن من رفتی ودیگه چه فایده ناله وضجه وشیون توسفرکردی به خورشید*رفتی اونور دقایق منوجاگذاشتی اینجا بادلی خسته وعاشق نمی خوام بی تو بمونم*بی تو زندگی حرومه توکه پیش من نباشی*همه چی برام تمومه عاشق خسته وتنهاسرگذاشت روخاک نمناک گفت جگرگوشه ی عشقودادمش دست توای خاک نزاری تنها بمونه همدم چشم سیاش باش شونه کن موهاشوآروم* شبا قصه گوبراش باش وغروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره پاکشید ازآسمون وجاشودادبه یک ستاره اون جوون داغ دیده بادلی شکسته ازغم بوسه زد روخاک یارودورشدآهسته وکم کم ولی چندقدم که دورشددوباره گریه روسرداد روشوبرگردوندو دادزد به خدانمیری از یاد [ شنبه 19 فروردين 1391 ] [ 19:2 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
![]()
..به هرکس دل سپردم بی وفا شد..
..چو پا بذرش شدم از من جدا شد..
..نمی دانم از اول بی وفا بود..
..یا نازش کشیدم بی وفا شد..
..کوچه وقتی که نباشی رگ خشکیده ی شهره..
..ماه توگوش خونه گفته دیگه با پنجره قهره..
..سقف دلبستگی بی تو واسه من سایه نداره..
..دلم از روزی که رفتی همسایه نداره..
...هر زمان برق نگاهت زند اتش به دلی ...
...ای گل ناز از این سوخته خرمن یادار...
[ سه شنبه 15 فروردين 1391 ] [ 22:42 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
[ سه شنبه 15 فروردين 1391 ] [ 22:42 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
...من که ميدانم شبي عمرم به پايان مي رسد...
...نوبت خاموشي من سهل واسان مي رسد...
...من که مي دانم که تا سرگرم بزم و مستي ام...
...مرگ ويرانگر چه بي رحم وشتابان مي رسد...
...من که مي دانم به دنيا اعتباري نيست...
...بين مرگ و ادمي قول و قراري نيست...
...من که مي دانم اجل ناخوانده وبيدادگر...
...سرزده مي ايد و راه فراري نيست... ...پس چرا ،پس چرا عاشق نباشم...
[ سه شنبه 15 فروردين 1391 ] [ 22:42 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
میشه تو چشمای تو گم شدو مرد..میشه دریارو به بغض توسپرد
...برای عاشقی عشقمو دادم.
...خیال کردم فقط عشقه که میمونه.
...ولی جای تمومه اون همه عشق.
...واسم موندش فقط.بغض شبونه.
...برای عاشقی ما کم نزاشتیم.
...خدا هم خودش اینو خوب میدونه .
...با این که دلم رو همه شکستن .
...میخونم بازم هنوزم عاشقونه.
...میخونم با خودم دیگه بریدم.
...دیگه به اخر جاده رسیدم.
[ سه شنبه 15 فروردين 1391 ] [ 22:42 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
[ سه شنبه 15 فروردين 1391 ] [ 22:42 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
[ سه شنبه 15 فروردين 1391 ] [ 22:42 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
من قصه ی خزانم من رنگ زردزردم
من طرح یک سقوطم من رونوشت دردم
دنیا جهنم است ومن غرق رنج وغصه
با خاطرات زشتتم همیشه در نبردم
پاهای خسته دارم قلبی شکسته دارم
یخ بسته قلبم اری من سرد سرد سردم
راهی به خود ندارم درگیر غصه هستم
بخت سیاهم این است بیراهه در نوردم
عادت به قلب تنها با هستی ام سرشته
من نقش یک شکستن من مرد قصه گردم
[ سه شنبه 15 فروردين 1391 ] [ 22:42 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
اسمان ان شب کمی اشفته بود ماه غمگین بود و گویا خفته بود سایه بود و خالی از مهتاب شب من اسیر غم در ان گرداب شب دل ز نوش غم چو مستان گشته بود بغض من بشکست ان شب ناگهان از صدای ساز بی وقت شبان راز من بر هر کسی شد اشکار ان شب از بس بود این دل بی قرار باز لیلی راه را گم کرده بود بهر هر مجنون تبسم کرده بود باز باید عاشقی بی می شوم باز یک بازیجه دست نی شوم سینه ام را وقف سوز نی کنم بهر این دل ناله و هی هی کنم بخت بد دگر برایم رو شده پشت هم غم ها که تو در تو شده
عشق با او برگ پایانی نداشت خشک چشمم زره بارانی نداشت این خراب اباد دل اباد بود کوه ویران برد با فرهاد بود عشق بر هر کس سرایت کرده است از جدایی ها روایت کرده است حاصلش تنها فقط رسوا شدن نا گهانی غرق در غم ها شدن من ندانستم دو چشمم کور بود خواب و رویایی سراسر شور بود
در خیالی خام همچون حور بود اشنایم بود و لیکن دور بود صورتم بهرش پر از چین گشته است یارم از کدامین گشته است با خیالش صبح را شب میکنم شب به شب از دوریش تب میکنم تب به من حال رهایی می دهد نوشداروی جدایی می دهد رقص اشک واه بر چشم ترم رقص شبنم های تب بر پیکرم
از جدایی پاکوبی می کنند بهر این دل کار خوبی می کنند سوز دل از اتشش فریاد شد سر نوشتم بدتر از فرهاد شد باتوام فرهاد شیرینت چه شد ارزوی پاک دیدنت چه شد باز کوه بیستون در انتظار مرگ شیرین حیله دشمن تبار هان ای مجنون چرا اینگونه ای بر خیزید از خواب گران
باز مستی سردهید ای عاشقان در خیالم با که میگویم سخن ای دل مجنون چه می خواهی زمن لیلی و مجنون فقط افسانه بود اه مجنون این دل دیوانه بود بعداز این بر او نیم عاشقتبار نیست با این بیستون ها هیچ کار کاش میدانستم این را بیشتر هر که عشقش بیش دردش بیشتر
[ سه شنبه 15 فروردين 1391 ] [ 22:42 ] [ * امـیـرعـلـی * ]
|
|
[ طراحی : کـ ـلـ ـبـ ـه دلـ ـتـ ـنـ ـگـ ـی ] بهترین وبلاگ عاشقانه |